شرح حال انسل آدامز Ansel Adams عکاس مشهور آمریکایی 

انسل آدامز، عکاس و دوستدار محیط زیست و عاشق طبیعت. تسلط فنی و تکنیکی انسل  آدامز در دنیای عکاسی نکته ای افسانه ای در میان حرفه ای های دنیای عکاسی بوده و هست .

شرح حال انسل آدامز Ansel Adams عکاس مشهور آمریکایی 

گردآوری توسط  ویلیام ترانج ، چاپ مجدد با مجوز از نویسنده و انتشارات دانشگاه آکسفورد

 انسل آدامز در مقابل معروف ترین تصویر خود ، "طلوع ماه ، هرناندز"


 آدامز ، آنسل (به دنیا آمده در 20 فوریه 1902 - مرگ در سال 22 آوریل 1984) ، عکاس و دوستدار محیط زیست ، در سانفرانسیسکو ، کالیفرنیا به دنیا آمد  ، وی فرزند چارلز هیچکاک آدامز تاجر و مادرش الیو بری بود.  و همچنین نوه یک بارون ثروتمند ، آدامز در خانه ای بزرگ در میان تپه ماسه های Golden gate  بزرگ شد.  هنگامی که آدامز تنها چهار سال داشت ، پس لرزه ای از زلزله بزرگ و آتش سوزی بزرگ در پی آن در سال 1906 سبب به زمین خوردن وی شد و سبب زمین خوردن سخت وی و شکستگی شدید بینی وی شد، این نشانه ای بود که در تمام طول زندگی در چهره وی باقی ماند.  یک سال بعد ، ثروت خانواده وی  در دوران سقوط مالی سال 1907 همه از بین رفت و پدر آدامز بقیه عمر خود را با سختی و مشقت  در تلاش برای جبران این شکست مالی بود.

آدامز که تنها کودک خانواده آدامز  بود ، مادرش تقریباً چهل ساله بود که وی به دنیا آمد.  با حضور این والدین نسبتاً سالخورده و سابقه خانوادگی مرفه و حضور خاله  و مادر بزرگ پیر ش همه با هم ترکیب شده و محیطی کاملاً ویکتوریایی و از نظر اجتماعی و عاطفی محافظه کارانه در اطراف وی ایجاد کردند.  مادر آدامز بیشتر وقت خود را صرف حسرت خوردن و سرزنش کردن همسرش  از عدم توانایی وی  در بازگرداندن ثروت خانواده آدامز می کرد و این عمل اثری دوسویه را بر پسرش گذاشت.  از طرف دیگر ، چارلز آدامز پدر انسل عمیقا و با حوصله پسرش را تحت تأثیر روحیه و روش تربیتی خود قرار داده ، و او را تشویق و حمایت می کرد.
کم رویی ذاتی و نبوغ بسیار زیاد، همراه با شکستن بینی که در کودکی دچار فاجعه شده بود، باعث شد آدامز برای جا افتادن در مدرسه دچار مشکل شود. که ممکن است امروزه بیش فعالی تشخیص داده شود.  همچنین این احتمال متمایز وجود دارد که وی ممکن است از نارساخوانی رنج برده باشد.  او در مدارس مختلفی که والدینش او را به آنجا فرستادند موفق نبود.  در نتیجه ، پدر و عمه او را در خانه به وی آموزش دادند.  سرانجام، وی موفق شد آنچه را که "مدرک قانونی" از مدرسه خصوصی خانم Kate M. Wilkins می نامید ،شاید معادل اتمام کلاس هشتم، بدست آورد.
مهمترین چیزی که در کودکی آدامز که تا حدی عجیب و غریب با هم نسل های خود متفاوت بود ، لذتی بود که وی در بطن طبیعت می یافت ، پیاده روی طولانی مدت وی در مناطق هنوز بکر و رام نشده Golden gate  این را به خوبی نشان می دهد.  تقریباً هر روز او را در حال پیاده روی در تپه های شنی پر پیچ و خم در امتداد نهر Lobos می یافتند، در پایین ساحل بیکر او بر کرانه های قاره آمریکا گام بر می داشت.  
وقتی آدامز دوازده ساله بود ، خودش به صورت خودآموز شروع به یادگیری پیانو کرد. این مصادف با درس خواندن وی نیز بودو پیگیری شدید موسیقی جایگزین مناسبی از نظر وی برای تحصیل رسمی شد.  برای ده سال آینده پیانو نواختن حرف اصلی و دغدغه آدامز بود و تا سال 1920 حرفه مورد نظر او بود که می خواست در آینده به آن بپردازذ .  اگرچه او در نهایت موسیقی را بخاطر علاقه وافرش به عکاسی کنار گذاشت ، اما پیانو و در کل موسیقی حس سرزندگی ، نظم و ساختار را در دوران جوانی ناامیدکننده و نامنظم او برایش به ارمغان آورد.  علاوه بر این ، آموزش دقیق  و دقت و مهارت مورد نیاز یک نوازنده ، عمیقاً در هنر تجسمی وی و همچنین نوشته ها و آموزه های تأثیرگذار وی در زمینه هنر عکاسی مشهود است.
اگر عشق آدامز به طبیعت در گلدن گیت رشد و پرورش یافت ، به گفته وی ، زندگی او در ناحیه یوسمیتی سیررا جلوه ای نوین از این عشق عمیق به طبیعت را در او برانگیخت .  او از سال 1916 تا زمان مرگ هر ساله وقت قابل توجهی را در آنجا می گذراند.  از اولین دیداراو از این منطقه  ، آدامز تغییر محسوسی را در درون خود احساس می کرد. او شروع به استفاده از جعبه دوربین کداک شماره 1 براونی کرد که والدینش به او هدیه داده بودند.  او پیاده روی کرد ، به کوهنوردی رفت  و به کاوش پرداخت ، اعتماد به نفس و عزت نفس پیدا کرد.  در سال 1919 به باشگاه سیرا پیوست و اولین تابستان از چهار تابستان را به عنوان "نگهبان" لژ یادبود LeConte این باشگاه در دره یوسمیت سپری کرد.  او با بسیاری از رهبران باشگاه ، که بنیانگذار جنبش حفاظت از محیط زیست نوپای آمریکا بود .دوست شد.  وی با همسرش ، ویرجینیا بست ، در یوسمیت آشنا شد.  آنها در سال 1928 ازدواج کردند. این زوج دارای دو فرزند بودند.
باشگاه سیرا گام اول آدامز برای موفقیت به عنوان یک عکاس طبیعت بود.

اولین عکس ها و نوشته های منتشر شده از او در بولتن 1922 باشگاه چاپ  شد و اولین نمایشگاه انفرادی  را در سال 1928 در مقر سانفرانسیسکو این باشگاه داشت.  هر تابستان این باشگاه یک سفر  به نام High High به مدت یک ماه ، معمولاً در سیرا نوادا انجام می داد که حداکثر دویست عضو را به خود جذب می کرد و به این سفر می برد .  شرکت کنندگان هر روز به یک اردوگاه جدید و زیبا همراه با تعداد زیادی قاطر ، برای حمل بارهای مسافران ، آشپز و موارد مشابه در محیط این منطقه پیاده روی می کردند.  آدامز به عنوان عکاس این گردش ها فعالیت می کرد، در اواخر دهه 1920 ، آدامز متوجه شد که می تواند درآمد کافی برای زندگی کردن را از محل این فعالیت داشته باشد ، در واقع متوجه که او به عنوان یک عکاس به مراتب بیشتر از یک پیانیست که کنسرت می دهد می تواند موفق باشد و درآمد کسب کند.  در سال 1934 آدامز به عضویت هیئت مدیره باشگاه انتخاب شد و به عنوان هنرمند سیرا نوادا و مدافع یوسمیت کاملا در محافل شناخته شد.

نوزده و بیست و هفت سال مهم زندگی آدامز بود.  او اولین عکس کاملا تجسم شده خود را به نام Monolith ، صورت نیمه گنبد ساخت و اولین HighTrip خود را گرفت.  از همه مهمتر ، او تحت تأثیر آلبرت ام. بندر ، بزرگتر بیمه سانفرانسیسکو و حامی هنر و هنرمندان قرار گرفت.  به معنای واقعی کلمه روز بعد از ملاقات آنها ، بندر اقدام به تهیه و انتشار اولین نمونه کارهای آدامز ، Parmelian Prints of the High Sierras [sic] کرد.  دوستی، تشویق و حمایت مالی با درایت بندر زندگی آدامز را به طرز چشمگیری تغییر داد.  انرژی و توانایی های خلاقانه او به عنوان یک عکاس شکوفا شد و اعتماد به نفس و قدرت لازم را برای دنبال کردن آرزوهای خود پیدا کرد.  در حقیقت، حمایت خیرخواهانه بندر باعث تحول یک پیانیست کنسرت سفر به هنرمندی شد که عکس های او ، همانطور که ابیگل فورستنر منتقد در شیکاگو تریبون نوشت (3 دسامبر 1992) ، "برای پارک های ملی کاری قابل مقایسه با حماسه های هومر انجام داد  ادیسه. "
 اگرچه تبدیل انسل  آدامز از یک موسیقیدان به یک عکاس یک باره اتفاق نیفتاد ، اما پس از ورود دوربین عکاسی  به زندگی اش ، اشتیاق او به سرعت تغییر کرد و پروژه ها و کارهای عکاسی کهقبول می کرد  چند برابر شد.  علاوه بر گذراندن تابستان برای عکاسی در سیرا نوادا ، آدامز چندین سفر طولانی به جنوب غربی آمریکا انجام داد تا با مری آستین ، معروف که یکی از نویسندگان مطرح غرب آمریکا بودکار کند.  کتاب باشکوه چاپ محدود آنها ، Taos Pueblo ، در سال 1930 منتشر شد. در همان سال آدامز با عکاس شناخته شده پل استرند آشنا شد ، که تصاویر او تأثیر زیادی بر آدامز گذاشت و باعث شد او از سبک "تصویری" که در دهه 1920 مورد علاقه او بود دور شود.  .  آدامز شروع به "عکاسی مستقیم" کرد ، که در آن بر وضوح لنز تأکید ‌ویژه ای شده بود ، و چاپ نهایی هیچ گونه دستکاری در دوربین  هنگام تصویربرداری یا تاریکخانه  در هنگام چاپ را نشان نمی داد.  آدامز به زودی قرار بود به عنوان قهرمان اصلی عرصه عکاسی ناب و صریح شناخته شود. در اینجا باید بیان داشت آدامز بصورت گسترده از dodging نوردهی کمتر (محو کردن )و burning نور دادن بیشتر (سوزاندن) کاغذ حساس و zone system که روش بدیع کشف شده توسط وی بود در پروژه هایش استفاده می کرد.
 در 1927 آدامز با عکاس مشهور ادوارد وستون ملاقات کرد.  آنها به عنوان دوست و همکار برای یکدیگر اهمیت فزاینده ای پیدا می کنند.  گروه مشهور عکاسی f / 64 ، که این گروه در سال 1932 تاسیس شد، در طی همکاری وستون و آدامز عظمت شناخته شده وستون و انرژی پویای آدامز به هم پیوست.  گروه f / 64 گرچه به آرامی سازمان یافت و نسبتاً عمر بسیار کوتاهی داشت، اما تأثیر بسیار عمیقی در تاریخ عکاسی آمریکا و جهان گذاشت به نوعی این گروه دید جدید ساحل غربی در زمینه عکاسی مستقیم را مورد توجه و تأثیرگذاری ملی قرار داد.  موزه DeYoung در سانفرانسیسکو بی درنگ نمایشگاه f / 64 را به نمایش گذاشت و در همان سال ، اولین نمایش موزه انفرادی خود را به آدامز داد.
ستاره آدامز در اوایل دهه 1930 به سرعت طلوع کرد ، که بخشی از آن به دلیل توانایی و بخشی به دلیل انرژی زیاد و بخشی هم بخاطر فعالیت گسترده در حوزه های مختلف بود.  او اولین سفر خود را به نیویورک در سال 1933 انجام داد ، وی در  این سفر که برای ملاقات با عکاس مشهور آلفرد استیگلیتز  صورت پذیرفت ، هنرمندی که آدامز بیشتر از همه کارهایش و فلسفه نگاهش به هنر را تحسین را تحسین می کرد و زندگی خود را نسبت به رسانه ای که آگاهانه از او الگوبرداری می کرد ، دید.  روابط آنها بسیار عمیق و مکاتبات آنها بسیار مکرر شکل گرفت  ، این ارتباط هنری بین آنها بسیار غنی و با بینش عمیق بود.

گرچه آدامز عمیقاً مردی با روحیات غرب آمریکایی بود، اما در طی دهه های 1930 و 1940 زمان قابل توجهی را در نیویورک گذراند و حلقه استیگلیتز نقشی حیاتی در زندگی هنری وی داشت.  در سال 1933 گالری دلفیک اولین نمایش خود را در نیویورک به آدامز اختصاص داد.  اولین سری مقالات فنی وی در Camera Craft در سال 1934 منتشر شد ، و اولین کتاب او که به طور گسترده توزیع شده است ، ساختن یک عکس ، در سال 1935 منتشر شد. یکی مهمترین  نکته های زندگی هنری وی این بود ، که در سال 1936 استیگلیتز به آدامز نمایشگاهی انفرادی  را در یک گالری در نیویورک پیشنهاد داد.
به رسمیت شناخته شدن توسط جامعه هنری آمریکا ، فشارهای مالی فزاینده آدامز را کاهش نداد.  وی در نامه ای به تاریخ 6 آگوست 1935 به ادوارد وستون نوشت ، "من همیشه مشغول بوده ام ، اما شکسته ام.  به نظر نمی رسد از حصار مالی عبور کنم. "  آدامز مجبور شد بیشتر وقت خود را به عنوان یک عکاس تجاری بگذراند.  عمده مشتریانش را  شرکت های تجاری شامل می شدند ، از جمله امتیاز دهنده یوسمیتی ، خدمات پارک ملی ، کداک ، زایس ، IBM ، AT&T ، یک کالج کوچک زنان ، یک شرکت میوه خشک و مجلات Life ، Fortune و Arizona به طور خلاصه این نام ها شرکت هایی بودند که آدامز با آنها کار می کرد، همه خدمات  از پرتره گرفته تا  کاتالوگ به عهده می گرفت و انجام می داد.  در 2 ژوئیه 1938 او به دوست خود دیوید مک آلپین نوشت: "من باید در آینده نسبتاً نزدیک کاری انجام دهم تا مسیر درست در عکاسی را پیدا کنم.  من به معنای واقعی کلمه مملو از کارهای "تجاری" شده ام که به دلایل رفع نیاز های مالی ضروری است ، اما برای کارهای خلاقانه و پروژه های هنری خودم انجام این کارهای تجاری بسیار محدود کننده است. "  اگرچه آدامز به یک عکاس تجاری غیرمتعارف ماهر تبدیل شد ، اما کار متناوب بود و او دائماً نگران پرداخت قبض های ماه آینده خود بود.  وضعیت مالی وی تا اواخر زندگی همچنان ناپایدار و عامل استرس قابل توجهی برای وی بود.
تسلط فنی و تکنیکی انسل  آدامز در دنیای عکاسی نکته ای افسانه ای در میان حرفه ای های دنیای عکاسی بوده و هست .  بیش از هر عکاس خلاق  دیگری ، قبل یا بعد از خودش ، در تئوری و عملکرد این رسانه (عکاسی )به عنوان هنرمندی ظاهر شد.  که ادوارد وستون و پل استراند برای مشاوره فنی و تکنیکی مرتباً از او مشورت می گرفتند.  وی به عنوان مشاور اصلی عکاسی در شرکت های مطرحی همچون Polaroid و Hasselblad و به طور غیررسمی در بسیاری از کمپانی های دیگر در زمینه عکاسی فعالیت داشت.  آدامز "سیستم منطقه ای" معروف و بسیار پیچیده ای را برای کنترل و ارتباط نوردهی و توسعه سیستم های چاپ ایجاد کرد ، که به عکاسان امکان می دهد با خلاقیت یک تصویر را تجسم و عکسی را تهیه کنند که با آن تجسم مطابقت داشته باشد و آن را بیان کند.  او ده جلد دفترچه راهنمای فنی در زمینه عکاسی منتشر  کرد که تأثیرگذارترین کتابهایی است که در این زمینه نوشته شده است.
انرژی و ظرفیت آدامز برای کار بسیار عظیم بود.  او اغلب هجده ساعت یا بیشتر در روز ، روزها و هفته ها بی وقفه کار می کرد.  در زندگی آنسل آدامز تعطیلات  معنایی نداشت ، تعطیلات را نیز کار می کردو یکشنبه ها بزایش وجود نداشت.  غالباً ، پس از یک دوره کاری شدید و سخت ، او به سانفرانسیسکو یا یوسمیت برمی گشت ، سریعاً به آنفلوانزا مبتلا می شد و چندین روز را در رختخواب می گذراند.  یکی از دلایل تحرک بیش از اندازه روزهای کاری  او نیز به واسطه الکل بود ، که علاقه خاصی به آن داشت ، و یکی دیگر از دلایل فعالیت مداوم او  فعالیتهای اجتماعی بسیار زیاد وی بود، ارتباط زیاد با دوستان و همکارانش بود.  همانطور که بومونت نیوهال در کتاب خود خاطرات زندگی در عکاسی (1993) ، می نویسد: "انسل خود در وجود خود بزرگترین دارنده عناصر یک جشن و مهمانی بزرگ  بود و عاشق سرگرمی بود.  او شخصیتی کاملاً مسلط داشت و همیشه در مرکز توجه قرار می گرفت »(ص 235).

آدامز خود را به عنوان یک عکاس ، مدرس ، نویسنده روایت کرده است.  شاید دقیق تر باشد اگر بگوییم که او به سادگی با عکاسی با مخاطبینش ارتباط برقرار می کرد.  او به دنبال زیبایی های طبیعی که از آنها الهام می گرفت و از آنها عکس می گیرد بود و همچنین مخاطبانی که با آثارش ارتباط برقرار می کردند بود  ، بی وقفه بخاطر به تصویر کشیدن مناظر مورد علاقه ش در سفر بود .  آدامز احساس تعهد شدیدی نسبت به ترویج عکاسی به عنوان یک هنر زیبا داشت و نقشی اساسی در تأسیس اولین بخش موزه عکس در موزه هنرهای مدرن در نیویورک ایفا کرد.  کار در این موزه به ترتیب با بومونت و نانسی نیوهال ، مورخ و مدیر موزه و یک نویسنده-طراح در زمینه تأسیس بخش عکاسی انجام شد و این همکاری بسیار موفق بود به طوری که می توان گفت .  بدون شک همکاری آنها قوی ترین همکاری و موثرترین همکاری  در زمینه عکاسی در قرن بیستم بود.

در دهه های 1950 و 1960 نانسی نیوهال و آدامز تعدادی کتاب و نمایشگاه با اهمیت تاریخی چاپ و اجرا کردند ، به ویژه "این زمین سرزمین آمریکاست" (Sierra Club's the Earth of 1960) در سیرا ، که با کلاسیک "بهار خاموش" از راشل کارسون نقش اساسی در راه اندازی اولین اثر داشت.  جنبش پایبندی زیست محیطی شهروندان آمریکا.
آدامز یک فعال بی وقفه برای فعالیت در عرصه بیابان زدایی و حفظ محیط زیست بود.  در طی سالها در جلسات بی شماری شرکت کرد و هزاران نامه در حمایت از فلسفه حفاظت از محیط زیست  به سردبیران روزنامه ها ، همکاران انجمن سیرا کلوب و انجمن های حیات وحش ، سیاستمداران نوشت.  با این حال ، تأثیر بسیار او بر افکار عمومی از رسانه اصلی او یعنی عکاسی او بود.  تصاویر او به نمادها ، شمایل های واقعی زیست بوم و حیات وحش آمریکا تبدیل شدند.  وقتی مردم به پارکهای ملی باشگاه سیرا یا طبیعت و محیط زیست می اندیشیدند ، اغلب آنها را از نظر آثار هنری آنسل آدامز تصور می کردند.  تصاویر سیاه و سفید او اسنادی "واقع گرایانه" از طبیعت نبودند.  در عوض ، آنها به دنبال تشدید و تصفیه تجربه روانشناختی زیبایی طبیعی بودند.  او احساسی از شکوه و عظمت عالی طبیعت را ایجاد کرد که اغلب تصویری قدرتمندتر از محیط واقعی را به بیننده القا می کرد.
از نظر آدامز ، مسائل زیست محیطی از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند از پارک ملی یوسمیتی ، سیستم پارک ملی و بیش از هر چیز حفظ محیط زیست وجلوگیری از بیابان زایی .  او بر آنچه جنبه های معنوی-عاطفی پارک ها و بیابان ها خواند متمرکز شد و بی وقفه در برابر "توسعه گرایی" خدمات پارک ، که منجر به توسعه بیش از حد پارک های ملی و تسلط آنها توسط امتیاز دهندگان خصوصی می شد ، مقاومت می کرد.  اما دامنه موضوعاتی که آدامز درگیر آنها می شد ، بسیار گسترده و تخصصی بود.  او برای پارک ها و مناطق بیابانی جدید ، برای قانون بیابان زدایی ، برای آلاسکا بکر و دست نخورده  و ساحل محبوب خود Big Big در مرکز کالیفرنیا ، برای جنگل های قرمز کهنسال ، برای شیرهای دریایی در معرض خطر انقراض و سمور دریایی و برای هوای پاک و آب جنگید.  آدامز که مدافع استفاده متعادل و محدود از منابع است ، همچنین بی وقفه علیه بزرگراه های بیش از حد ساخته شده ، بیلبوردها و همه نوع عدم سازگاری و کوته بینی محیط زیست جنگید.  با این حال او همیشه با احترام و ادب با مخالفانش رفتار می کرد.


گرچه بیابان و محیط زیست از علاقه های بزرگ او بود ، اما عکاسی خاص او ، و گاهی شوخ طبعانه و به شدت تکنیکی او ، دلیل اصلی شناخت و لذت او بود.  آدامز هرگز به طور خاص برای اهداف زیست محیطی عکاسی خلاقانه نکرده است.  در 12 آوریل 1977 او به ناشر خود ، تیم هیل ، نوشت: "من می دانم که امروز توسط گروه بزرگی از افراد مورد سو استفاده قرار می گیرم ، اما من آموزش دیدم که موضوع هنر مربوط به کیفیت زیبایی شناسی  دست نیافتنی است و هدف از هنر این است که به اعتلای ذهن بشر بپردازد (مفهوم به شدتویکتوریایی) "آدامز اغلب به دلیل عدم درج انسان یا شواهدی از" انسانیت "در عکسهای منظره خود مورد انتقاد قرار گرفت.  هانری کارتیه برسون ، عکاس بزرگ فرانسوی ، این اظهار نظر مشهور را مطرح کرد که "جهان در حال سقوط است و همه عکس های آدامز و وستون سنگ و درخت است" (به نقل از آدامز ، تاریخ شفاهی ، دانشگاه کالیفرنیا ، برکلی ، ص  498)  منتقدان اغلب آدامز را به عنوان عکاسی از یک طبیعت ایده آل که دیگر وجود ندارد توصیف می کنند.  برعکس ، مکانهایی که آدامز از آنها عکس گرفته است ، به استثنای تعداد کمی ، دقیقاً آن مناطق و مناظر  و پارک هایی است که برای همیشه حفظ شده است.  مقدار زیادی از طبیعت واقعی و واقعاً محافظت شده در آمریکا وجود دارد ، که بیشتر آن به دلیل تلاش های آدامز و همکارانش حفظ شده است.
آدامز که در بافت تاریخ سنتی تری دیده می شد ، آخرین و مشخص کننده ترین شخصیت در سنت عاشقانه نقاشی منظره و عکاسی در قرن نوزدهم آمریکایی بود.  آدامز همیشه ادعا می کرد که "تحت تأثیر" قرار نگرفته است ، اما آگاهانه یا ناآگاهانه ، او کاملاً پیرو سنت توماس کول ، فردریک کلیسا ، آلبرت بیراستاد ، کارلتون واتکینز و ادوارد مویبریج است.  و او وارث فلسفی مستقیم رالف والدو امرسون ، هنری دیوید تورو و جان مویر استعلای آمریکایی بود.  او در زمان و مکانی بزرگ شد که دلبستگی اش توسط ریاست تئودور روزولت و آمریکایی گرایی هژمونیک ، با احساس فراگیر سرنوشت آشکار شکل گرفت ، و این تصور که تمدن غرب  در حال بازآفرینی ارزش های خود  است - ‌در تلاشی بسیار برای بهتر شدن - در  ملت جدید و به ویژه در غرب جدید.  آدامز در مونتری کالیفرنیا درگذشت.

همانطور که جان سار کوفسکی در مقدمه تصاویر کلاسیک آدامز (1985) اظهار داشت: "عشقی که آمریکایی ها در دوران پیری نسبت به کار و شخص آنسل آدامز به وی و آثارش ابراز کردندو پس از زمان مرگ او همچنان با شور و شوق ابراز می کنند ،  یک پدیده خارق العاده است ، شاید حتی در واکنش کشور آمریکا به یک هنرمند تجسمی بی نظیر باشد »(ص 5).  حتما از خود می پرسید چرا باید این گونه باشد؟  چه چیزی این مواجهه چشمگیر را  از سوی مردم با آثار انسل آدامز ایجاد کرده است ؟  موضوع آدامز ، زیبایی طبیعی باشکوه غرب ، کاملاً بی شک آمریکایی بود و ابزار انتخاب شده او ، دوربین ، کالای مصنوع تولید شده  ممتاز از فرهنگ قرن بیستم بود.  او از یک شخصیت کاریزماتیک غیر عادی سخاوتمندانه برخوردار بود و ایمان بزرگ او به مردم و طبیعت انسانی بسیار از سوی مردم آمریکا مورد احترام بود .  آدامز انرژی خود را از طریق راهی که به همشهریانش خدمت می کرد ، هدایت می کرد ، و در تلاش مادام العمر خود برای حفظ محیط طبیعی آمریکایی بی نظیر بود.  بیش از هر چیز ، فلسفه و خوش بینی آدامز جنجالی در روان ملی کشور ایجاد کرد.  آدامز بیش از هر آمریکایی با نفوذ دیگری در دوره خود به احتمال زندگی بشر در هماهنگی و تعادل با محیط  زیست زندگی خود اعتقاد داشت.  تصور اینکه انسل آدامز در یک کشور یا فرهنگ اروپایی دیده بشود بسیار  دشوار است و واداشتن یک هنرمند کاملاً آمریکایی در قالب این  شخصیت ، به همان اندازه دشوار است.

بایگانی گسترده مقاله ها ، یادگاری ها ، نامه نگاری ها ، نگاتیوها و بسیاری از چاپهای "خوب" عکاسی ، و همچنین چاپهای "اثری" یا اثبات ، در مرکز عکاسی خلاق جان پی شفر در دانشگاه آریزونا ، توسان است.  بخشی از مقالات وی در رابطه با باشگاه سیرا در کتابخانه بانکروفت در دانشگاه کالیفرنیا ، برکلی است.  Adams’s Ansel Adams: An Autobiography (1985) هنگام مرگ وی ناتمام ماند و متعاقباً توسط Mary Street Alinder ، سردبیر وی تکمیل شد.  اتوبیوگرافی از زندگی آدامز تا حدودی گل رز و نمای انتخابی ارائه می دهد.  منتخبی از نامه نگاری ها ، نامه ها و تصاویر (1988) ، حاوی کسری کوچک اما جالب توجه از 100000 نامه و کارت است که آدامز در طول زندگی خود نوشت.  او از سال 1922 تا 1984 صدها مقاله و بررسی عکس نوشت و به او کمک کرد. او هشت نمونه چاپ اصلی عکس (1927 ، 1948 ، 1950 ، 1960 ، 1963 ، 1970 ، 1974 ، 1976) را چاپ کرد.  تقریباً چهار ده کتاب نام آدامز را به عنوان نویسنده بر روی جلد دارد  و / یا هنرمند نشان می دهند.  کسانی که در این مقاله ذکر نشده اند عبارتند از Sierra Nevada: The John Muir Trail (1938)؛  مایکل و آن در دره یوسمیتی (1941) ؛  متولد آزاد و برابر (1944) ؛  راهنمای مصور دره یوسمیتی (1946) ؛  دوربین و لنز (1948) ؛  منفی (1948) ؛  Yosemite and the High Sierra (1948) ؛  چاپ (1950) ؛  دوربین من در دره یوسمیتی (1950) ؛  دوربین من در پارک های ملی (1950) ؛  سرزمین باران کوچک (1950 ، ویرایش جدید با عکس های آدامز) ؛  عکاسی از نور طبیعی (1952) ؛  دره مرگ (1954) ؛  ماموریت سان ژاویر دل باک (1954) ؛  مسابقه تاریخ در شمال کالیفرنیا (1954) ؛  عکاسی از نور مصنوعی (1956) ؛  جزایر هاوایی (1958) ؛  دره یوسمیتی (1959) ؛  دره مرگ و نهر به نام کوره (1962) ؛  These We Inherit: The Parklands of America (1962) ؛  کتابچه راهنمای عکاسی Polaroid Land (1963) ؛  مقدمه ای بر هاوایی (1964) ؛  فیات لوکس: دانشگاه کالیفرنیا (1967) ؛  The Tetons and the Yellowstone (1970) ؛  انسل آدامز (1972) ؛  تصاویر مجرد (1974) ؛  انسل آدامز: تصاویر 1923-1974 (1974) ؛  عکسهای جنوب غربی (1976) ؛  نمونه کارها از انسل آدامز (1977) ؛  عکاسی Polaroid Land (1978) ؛  یوسمیتی و محدوده نور (1979) ؛  یک سری فنی جدید ، از جمله دوربین (1980) ، منفی (1981) و چاپ (1983) ؛  مثالها: ساخت 40 عکس (1983) ؛  و ، پس از مرگ ، آندره G. Stillman ، ed. ، The American Wilderness (1990) ؛  Stillman و William A. Turnage ، ویراستاران.  پارک های ملی ما (1992) ؛  هری کالاهان ، ویراستار ، انسل آدامز در رنگ (1993) ؛  و Stillman ، ed. ، Ansel Adams: Yosemite and the High Sierra (1994).  با گذشت بیش از یک دهه از مرگ او ، هنوز هیچ زندگی نامه ای وجود ندارد که کل زندگی او را پوشش دهد.  
نانسی نیوهال ، انسل آدامز: نور فصیح (1963) ، زندگینامه ای نسبتاً کوتاه و پر ستایش از سی و شش سال اول  زندگی پر بار انسل آدامز است که با ذوق و نگرش و همچنین همکاری کامل آدامز نوشته شده است.

منبع: وب سایت رسمی انسل آدامز. www.anseladams.com

0
تعداد نظرات
  نظرات

نظری وجود ندارد.

نام
ایمیل
عنوان
نظر
تصویر امنیتی
وارد نمودن کد

آخرین اخبار

چهارشنبه 23 خرداد 1403 0 دیدگاه