فیلم دونده ماراتن Maraton Man توسط John Schlesinger
این اثر توسط ویلیام گلدمن از رمانی با همین عنوان در سال 1974 اقتباس شده است و در آن بازیگرانی چون داستین هافمن ، لورنس اولیویه ، روی شیدر ، ویلیام دیوان و مارت کلر حضور دارند. در این فیلم ، "بیب" لوی ، دانشجوی دانشگاه تاریخ (هافمن) درگیر یک داستان جنایی با یک عنصر جنایتکار نازی جان به در برده از جنگ دوم با نام کریستین سزل (با بازی درخشان اولیویه ) که برای بازیابی الماس های مسروقه از صندوق امانات متعلق به برادر مرده سزل می شود. بیب به دلیل روابط برادرش داک (روی شیدر) با سزل ناخواسته درگیر این ماجرا می شود. این فیلم یک موفقیتت بزرگ و گیشه ای بود و اولیویه برای بازی در نقش سزل ، آنتاگونیست فیلم ، نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را به دست آورد.
طرح
توماس "بیب" لوی یک دانشجوی دکترای تاریخ است. دانشجو و یک دونده ماراتن بسیار مصمم. مشتاق به تحقیق در همان زمینه تاریخ که پدرش ، H. V. Levy (آلن جوزف) ، که پس از تحقیق در دوران جوزف مک کارتی ، به طرز مشکوکی خودکشی کرد. هنری "داک" لوی ، برادر بیب ، به عنوان یک مدیر شرکت نفت شناخته می شود اما در واقع یک مأمور دولتی است که در یک آژانس مخفی به سرپرستی فرمانده پیتر "جنی" ژانوی (ویلیام دیوان) کار می کند. یکی از کارهای Doc این است که به عنوان پیک الماس برای جنایتکار معروف بدنام نازی دکتر Christian Christian Sell خدمت کند ، در ازای کمک وی در ردیابی سایر جنایتکاران جنگی نازی ها. Szell به دلیل برجسته بودن موهای سفید خود به der weiße Engel (آلمانی به معنای فرشته سفید) معروف است. سزل که یک جنایتکار جنگی تحت تعقیب بود ، در آمریکای جنوبی مخفی و محصور شده و در فکر به دست آوردن یک انبار بزرگ الماس که از یهودیان کشته شده در آشویتس گرفته بود ، زندگی می کند. این الماس ها در داخل صندوق امانات در یکی از بانک های شهر نیویورک نگهداری می شوند و در صورت نیاز توسط برادرش کلاوس سزل خارج می شوند. پس از کشته شدن برادر دکتر سزل در یک نزاع با خودرو در خیابان ، سزل احساس می کند که دیگر نمی تواند به کسی اعتماد کند و تلاش می کند همه کسانی که در انتقال و از موضوع الماس اطلاع دارند، از جمله خود دکتر ، را به قتل برساند.
با فرار از چندین اقدام به قتل ، داك مظنون است كه سزل برای بازیابی مجموعه ارزشمند الماس خود به شهر نیویورك خواهد آمد. داک Doc تحت عنوان بازدید از بیب (برادرش) به نیویورک می آید. در همین حال ، بیب و دوست دختر جدیدش ، السا اوپل ، که ادعا می کند اهل سوئیس است ، توسط دو مرد ملبس به لباس رسمی مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. وقتی داک بیب و السا را برای ناهار به یک رستوران می برد ، او را فریب می دهد تا فاش کند که او درباره سابقه خود به بیب دروغ گفته است. اگرچه داك مظنون است كه وی ممكن است باسزل ارتباط داشته باشد ، اما او به بیب گفت كه او به دنبال یك شوهر آمریكایی است تا بتواند شهروند ایالات متحده شود. پس از ورود زل ( با بازی لارنس الیویه ) به آمریكا ، داك با او روبرو می شود و اظهار می دارد كه او نباید بیب (برادرش) را در این امور دخیل می كرد و خود او نیز قابل اعتماد نیست. سزل Szell سپس داک Doc را غافلگیر می کند و با تیغه ای که در آستینش پنهان شده است او را می زند. Doc خودش را با وجود خونریزی شدید به آپارتمان Babe میرساند و بعد از تلاش برای گفتن جمله ای نارسا می میرد.
پلیس ها تا وقتی که مأموران دولتی به سرپرستی Janeway می آیند ، از Babe بیب بازجویی می کنند. Janeway از بیب Babe می پرسد که داک Doc قبل از مرگ به او چه گفته است و به بیب Babe می گوید که برادرش یک مأمور دولت ایالات متحده بوده است. بیب اصرار دارد که برادرش چیزی به او نگفته است ، اما جنی وی متقاعد شده است که داک بدون دادن اطلاعات حیاتی به او تا آپارتمان بیب قطعا خودش را نمی رساند.
بعداً بیب توسط دو مردی که او را در پارک مسخره کردند و کتک زدند از آپارتمانش ربوده شد و توسط زل با استفاده از وسایل دندانپزشکی شکنجه می شود.در طی شکنجه ، از بیب بارها سؤال می شود ، "آیا این کار بی خطر است؟" ، اما اوهمچنان هر گونه اطلاعی را از کارهای برادرش انکار می کند. سپس بیب توسط Janeway نجات داده می شود ، وی توضیح می دهد که Szell در ایالات متحده است تا انبار بزرگ الماس خود را بفروشد. Janeway درباره حرفهای داک در لحظه مرگش ، بیب را تحت فشار می گذارد ، اما بیب هنوز اصرار دارد که هیچ چیز نمی داند. ناامید و ناامیدتر ، ژانوی خود را به عنوان یک عامل مضاعف نشان می دهد و بیب را به Szell برمی گرداند.
Szell که هنوز قادر به بیرون کشیدن چیزی از Babe نیست ، یکی از دندانهای سالم بیب را با دریل سوراخ می کند. بیب سرانجام فرار می کند ، و مهارت های او به عنوان یک دونده ماراتن به او در این فرار کمک می کند.
بیب به السا تلفن می کند ، السا موافقت می کند با یک ماشین با او ملاقات کند و او را به یک مکان امن در یک خانه دورافتاده ببرد . با رسیدن به خانه، بیب حدس می زند که السا او را فریب داده است و السا را با تهدید اسلحه مجبور به اعتراف به این که خانه متعلق به برادر متوفی سزل است ، می کند . افراد Janeway و سزل وارد می شوند ، اما بیب السا را به گروگان می گیرد. بیب وقتی مردان سزل او را هدف شلیک قرار می دهند به سمت آنها شلیک می کند، و مردان او را می کشد. در صورتی که Janeway بتواند الماس ها را داشته باشد ، Janeway پیشنهاد می دهد که به بیبی اجازه دهد تا برای انتقام از مرگ برادرش Sell را بکشد. بیب موافقت می کند ، اما هنگام خروج ، السا وی را از تلاش جانوی برای خیانت و کشتن وی آگاه می کند و جانوی به ضرب گلوله السا را می کشد. بیب سپس از طریق پنجره به ژانوی شلیک می کند و او را می کشد.
سزل در تلاش برای تعیین ارزش الماس خود ، به یک ارزیاب در منطقه فروش الماس در مرکز شهر منهتن مراجعه می کند. یکی از فروشندگان مغازه که از بازماندگان هولوکاست است معتقد است که وی Szell را به عنوان یک جنایتکار جنگی می شناسد. پس از اینکه سزل با عجله از مغازه خارج شد ، یک زن مسن یهودی نیز او را می شناسد. در تلاش برای عبور از خیابان برای نزدیک شدن به Szell سزل ، زن با یک تاکسی برخورد می کند و باعث می شود جمعیت برای کمک به او جمع شوند. در میان سردرگمی ، دستیار مغازه دوباره ظاهر می شود ، مستقیماً با سزل برخورد می کند ، که سزل با خنجری که در دستانش مخفی کرده گلوی مرد را می شکافد ، و وی را می کشد.
Szell الماس های خود را بازیابی می کند و از صندوق امانات بانک خارج می کند ، اما ، در حالی که او قصد ترک بانک و نیویورک را دارد ، بیب او را با تهدید اسلحه مجبور می کند به یک مرکز تصفیه آب در دو مایلی خانه South Gate House ، پارک مرکزی بروند. بیب به سزل می گوید او می تواند هر تعداد الماس را که ببلعد نزد خود نگه دارد. Szell در ابتدا امتناع می کند و بیب شروع به پرتاب الماس ها به داخل آب می کند. Szell یک الماس را برداشته و می بلعد ، اما سپس از همکاری بیشتر امتناع می ورزد. Szell گیر تیغه آستین خود را آزاد کرده و به بیب می گوید که برادر و پدر Babe هر دو ضعیف بودند ، به این معنی که پدر Babe نوعی جاسوسی مانند داک Doc بود و Szell در مرگ پدر Babe نقش داشته است. بیب بقیه الماس ها را از پله ها به پایینو در آب می اندازد. Sell برای آنها سعی می کند وارد آب شده و در آب غوطه ور شود ، اما زمین می خورد و روی تیغه چاقوی خودش می افتد ، جسد مرده او از روی نرده عبور کرده و در آب می افتد. بیب به سمت پارک مرکزی بیرون می رود و می ایستد تا تفنگ خود را به مخزن آب بیندازد.
نقد تکنیکی فیلم
فیلم از باب تکنیک های سینمایی بسیار درخشان است ، دکوپاژ (نمابندی ها ) به شدت به ایجاد حس دلهره و اضطراب در مخاطب کمک می کند . انزوای شخصیت ها و تنهایی آنها در دنیای امروز به خوبی به تصویر کشیده شده. فیلمبرداری کار بسیار عالی از کار درآمده، روایت تصویری داستان بسیار شسته و رفته است و از هر گونه اضافه گویی پرتیز شده و در عین حال چیزی که نمی توان از کنار آن به سادگی گذشت بازی های درخشان بازیگران فیلم است که یک ترکیب درخشان و برنده است. بخصوص بازی های تأثیر گذار داستین هافمن در نقش بیب و سر لارنس الیویه در نقش سزل که اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را برای بازی درخشان الیویه برایش به ارمغان آورد.
بازیگران:
• Dustin Hoffman as Thomas Babbington 'Babe' Levy
• Laurence Olivier as Dr. Christian Szell
• Roy Scheider as Agent Henry 'Doc' Levy
• William Devane as Commander Peter 'Janey' Janeway
• Marthe Keller as Elsa Opel
• Fritz Weaver as Professor Biesenthal
• Richard Bright as Karl
• Marc Lawrence as Erhardt
• Allen Joseph as H.V. Levy
• Tito Goya as Melendez
• Ben Dova as Klaus Szell
• Lou Gilbert as Rosenbaum
• Jacques Marin as LeClerc
• James Wing Woo as Chen
• Nicole Deslauriers as Nicole
• Lotte Palfi-Andor as Old Woman in 47th Street
• Madge Kennedy as Miriam
• Alma Beltran as Laundress
• Anthony Pena as Guard in Uruguay
• Evan Cleary as Nurse



